خوني كه مي رويد

آنچرا كه بيش پيش براي دنيا روشن شد اين  است كه انقلاب اسلامي امام خميني (ره)، به سرعت به سمت انقلاب جهاني امام زمان رهسپار گشته و بزودي همه ي دنيا خواهند ديد كه چگونه وعده ي الهي و نريد ان نمن الذين استضعفو...به وقوع خواهد پيوست و در اين راه هم تمامي جوانان اين مرز و بوم كه پيام تاريخي هل من ناصر حسين (ع) را از 1300و اندي سال قبل را با جان و دل دريافتند دست در دست هم پشتيبان امام زمان عج و نايب بر حقش امام خامنه اي خواهند بود تا اين نصرت الهي هر چه سريعتر به وقوع پيوندد.

اما پيام ما دانشجويان و تمام اهالي انقلاب از كوچك تا بزرگ، از زن تا مرد به تمامي استكبار جهاني و ريزه خواران كوچك بزرگشان در داخل و خارج  همان حرف رهبر كبير انقلابمان امام خميني است كه "بريزيد خون‌ها را؛ زندگي ما دوام پيدا مي كند. بكشيد ما را؛ ملت ما بيدارتر مي شود. ما از مرگ نمي ترسيم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه نداريد. "

به  شخصه اين حق را به شما جهانخواران خونخوار مي دهم كه دست به چنين اقدام احمقانه و ذليلانه زده ايد چرا كه ذهنهاي پست و مريض ماديتان قاصر از اين است كه بفهميد چگونه با ريختن خون يك مجاهد در راه علم مثل احمدي روشنها، نه تنها اين حركت عظيم رو به جلويمان را نمي توانيد سد كنيد بلكه به واسطه ي اين خونها ما را به سمت و سوي هدفمان مصمم تر و استوار تر خواهيد نمود و با اين كارتان هزاران احمدي رو شن ها براي دينمان ساخته و پرداخته خواهد شد و تنها تحليلم در مورد اين ترور  همان صحبت مقتدايمان امام خامنه اي است كه فرمودند:

"اين ترور بزدلانه نشانه به بن بست رسيدن استكبار جهاني در مقابله با ملت مصمم ايران است"

آه از رنجی كه دراین گفته نهفته است ! و اما سرّالاسرار این خطبه در این عبارت است كه « لِیَرغَبَ المؤمن فی لقاء رَبِّه ـ تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود.‌» یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در كشاكش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل ، شتاب كن تا خود را به كربلا برسانیم! می گویی : مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی ؟ كار از كار گذشته است . قرن هاست كه كار ازكار گذشته است ... اما ای دل ، نیك بنگر كه زبان رمز ، چه رازی را با تو باز می گوید :‌كلّ ارض كربلا و كلّ يوم عاشورا. يعني اگرچه قبله در كعبه است، اما فَاَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا كه پیكر صد پاره تو بر زمین افتد ، آنجا كربلاست ؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره ، كه در حقیقت . و هر گاه كه عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست ؛باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره . و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ ، یعنی همین.

لیرغب المؤمن فی لقاء ربه ... عجب رازی در این رمز نهفته است ! كربلا آمیزه كرب است و بلا ... و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است . و آن تشنگی كه كربلاییان كشیده اند ، تشنگی راز است. و اگر كربلاییان تا اوج آن تشنگی ـ كه می دانی ـ نرسند ، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور كه شنیده ای بهشتیان را می خورانند ،‌میكده اش كربلاست و خراباتیانش این مستانند كه اینچنین بی سرودست و پا افتاده اند . آن شراب طهور را كه شنیده ای ، تنها تشنگان راز را می نوشانند و       ساقی اش حسین است ؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.

الا یا ایها الساقی ادر كأساً و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها

شهید آوینی

پیشاپیش فرا رسیدن اربعین حسینی را به عموم شیعیان تعزیت عرض می کنم.

نگاهی کوتاه بر پرونده ی هاشمیون در فتنه 88

قطعا آنچه که در سال 88 و در پی انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری و همینطور در لشکر کشی خیابانی بعد از آن که توسط عده ی مغرض و فرصت طلب نسبت به نظام و انقلاب رخ داده است، اتفاقی نیست که بشود با یک چشم برهم زدن، تنها آن را به مثابه ی یک حادثه ی غیر مترقبه ی سیاسی قلمداد کرد و از کنار این همه اتفاق و ضررهای مادی و معنوی که به نظام و مردم وارد شد به راحتی گذشت.

درحوادث نامیمون بعد از انتخابات دهم سال 88  گروه ها و سیستم های بسیاری در حد توانایی خود و با انگیزه های مشترک و یا غیر مشترک  نقش ایفا کردند که همه ی اینها را نمی توان تحت یک سیستم هدایتی واحد در نظر گرفت چرا که بنابر آنچه که قبلا هم گفته شده این گروها هر کدام با انگیزه های متفاوت وارد این ماجرا شده و به تناسب این هدفها هر یک نقشی را برعهده گرفتند.
در همین راستا یکی ازمهمترین جریانهایی که توانست با قدرت فعال و تاثیر گذار، اما بسیار موزیانه و غیر آشکارا وارد این قضایا شود عده ای از دستندرکاران اصلی جریان کارگزاران، خانواده ی هاشمی و به خصوص خود هاشمی بود که به واسطه ی قدرت، نفوذ و کسب نقشهای حساسی که هاشمی در نظام برعهده داشت توانستند بسیار تاثیر گذار باشند.
هر چند که هدف ها و انگیزه های خود شخص هاشمی و حتی بسیاردیگری از افرادی که در این قائله موثر بودند متفاوت از انگیزه های جریان های جدایی طلب و اپوزوسیون بود اما با این وجود تاثیر آنها بر روند نا امنی و تداخل در سیستم امنیتی نظام، کمتر از آن گروه موزدور و دست نشانده ی دشمنان انقلاب نبوده است.
اما انگیزه ها و علل های مقابله ی هاشمی و گروه منتسب به کار گزاران نسبت به مواضع تقابل شان با احمدی نژاد را می توان ریشه در انتخابات نهم و رویکرد احمدی نژاد در مقابله با هاشمی و جریان منتسب به ایشان در طی 4 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد دانست، این تقابل با احمدی نژاد سبب شد که جریان سازندگی و خود شخص هاشمی به هر کاری که می توانند دست بزنند تا احمدی نژاد در این انتخابات شکست بخورد تا آنجا که تمام قدر ت خودشان را برای حمایت از جریان مقابل احمدی نژاد به کار گرفتند این در حالی بود که هاشمی هر چه به انتخابات نزدیک تر می شد از گزینه های مستقیم و حامی خود مثل روحانی، ناطق و... ناامید شده و دست به ائتلاف با جریان های اصلاح طلب حاضر در انتخابات زد و بدین ترتیب با همکاری دیگر مخالفین، پروژه ی عظیم نه به احمدی نژاد را کلید زدند.
بعد از اینکه میر حسین موسوی کاندیداتوری خود را اعلام کرد، خاتمی فرصت را مناسب دید تا به نفع موسوی کناربرود و بدین ترتیب هاشمی و جریانش (همانطور که گفته شد)که از شرکت کردن افراد مستقیم خودشان نا امید شدند از این پس تئوری دولت وحدت ملی را از طرف ریاست مجمع مطرح کردند و افرادی همچون لاریجانی و ناطق که خود حاضر به حضور در صحنه نشده بودند، گفتمان آن را شروع نمودند. لاریجانی با گذاشتن همایش 30 سال قانون گذاری به نوعی فرصت مناسبی را ایجاد کرد تا ماجرای دولت وحدت ملی از آنجا کلید بخورد. هاشمی البته دراین همایش به نوعی از اتفاقات بعدی نیز خبر داد: "بعید است مردم ضد انقلاب شوند، اما اگر احساس کنند رای آنها در سرنوشت شان بی اثر است و متولیانی پیدا می شوند که رای آنها را هر جور که می خواهند می خوانند، آنگاه دلسرد می شوند." رئیس مجمع تشخیص در واقع با بیان این جملات، هشداری به دولت مردان داد که اگر بنا بر دلایلی کاندیدای مورد نظر ایشان رای نیاورد دولت و حتی نظام را اتفاقاتی تهدید می کند.
هاشمی و جریانات همراه اش بعد از اینکه به یک اجماع کلی در مقابله با احمدی نژاد با جریانات دیگر رسیدند نیروهای منتسب به آنها کم کم هدایت ستادهای دیگر نمایندگان را بر عهده گرفتند تا با کنترل هر چه بیشتر به هدفشان برسند. فائزه و فاطمه هاشمی به ستاد موسوی رفتند و بخشی از امور تبلیغاتی و تخریبی را بر عهده گرفتند. فائزه هاشمی مجری پروژه دختران فیروزه ای در ستاد های موسوی بود و در تنها یک نمونه از طرح های انتخاباتی خود 200 هزار مانتوی سبز را به دختران فعال در ستاد های موسوی هدیه کرد حضور او در تجمعات و اعتراضات غیر قانونی پس از انتخابات به قدری مشهود و علنی صورت گرفت که نهایت به بازداشت او و چند تن از زنان دیگر خاندان هاشمی توسط سیستم امنیتی منجر شود بازداشتی که زیاد طول نکشید.

محسن هاشمی نیز کمک های مالی قابل توجهی به ستاد موسوی انجام داد و مهدی هاشمی برای کمک به موسوی به کمیته صیانت از آراء گسیل گردید، محمد هاشمی کمک 5 میلیاردی را به رضایی انجام داد کمکی که تا الان از طرف رضایی رد نشد. هر چند که کروبی مقابل خواسته های هاشمی تمکین نکرد اما با ورود کرباسچی به ستادش دانسته یا ندانسته وارد زمین بازی هاشمی شد کرباسچی که در روز انتخابات در دانشگاه امیرکبیر با نشان دادن رای خود به رسانه ها که اسم موسوی را نشان می داد از این صحنه پرده برداشت.
در واقع می توان نقطه ی اوج این تقابل را مناظرات و زیر سوال رفتن هاشمی دانست اما عملکرد دفتر هاشمی به این مناظرات بیانیه ای بود که در آن گفته شد " در این مدت (بعد از مناظره) مراجعات گسترده ای به دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شد و طی آن بسیاری از علاقه مندان خواستار تجمع و تحصن در حمایت از حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند." شاید این لحن گفتار و نوشتار این نامه نقش بسیاری در ملتهب کردن جامعه بعد از انتخابات ایجاد کرد. البته هاشمی به این بسنده نکرد و نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری را منتشر کرد. از این نامه  هاشمی به راحتی می توان فهمید که او دیگر به این باور رسیده که دیگر پیروز انتخابات نخواهد بود بنابراین زمینه سازی جهت اقدامات بعدی را تئوریزه کرد"بر فرض این که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم،  بی شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این برنمی تابند و آتش فشانهایی که از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها ، خیابانها و دانشگاه ها مشاهده می کنیم." اما هاشمی با ادامه و در نزدیک به روز انتخابات اعتراضات رسمی به وزارت کشور را به صورت کاملا حساب شده آغاز کرد. در این ایام روزنامه ها به نقل از او تیتر زدند: "رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خواست وزارت کشور از شورای نگهبان برای افزایش تعداد صندوق ها را بسیار نگران کننده دانست" همچنین حتی عفت مرعشی همسر هاشمی در روز 22 خرداد و در حین رای دادن سخنانی راند که نشانه نگرانی در اردوگاه دشمن بود، او درپاسخ به  سوال خبرنگاری مبنی براینکه توصیه شما به هواداران و نامزدها چیست؟ گفت: "اگر تقلب شد بریزند به خیابانها". با تمام این فشارها انتخابات 88 رقم خود و 40میلیون نفر به پای صندوق های رای رفتند و آقای احمدی نژاد پیروز شد. هاشمی در روزهای ابتدایی اغتشاشات سکوت پیشه کرد در این مرحله نزدیکان هاشمی به سبب شرکت و هدایت در اغتشاشات به شدت مورد تهدید قرار گرفتند و تا حد بسیاری قضایا برای مردم روشن شد و سیاست مدار کهنه کار، آقای هاشمی در مرحله جدی تر و خطرناک تری وارد شد. هرچند که مقام معظم رهبری در نماز جمعه 29 خرداد سعی کرد راه بازگشت ایشان را هموار تر کند ولی ایشان با ایراد خطبه های سوال برانگیزدر نماز جمعه 26 تیر ماه آن سال به وضعیت بحرانی برگشت. خطبه هایی که با بیان پیشنهاداتی جنجال برانگیز تلاش داشت نقش خود در صنه ی سیاسی کشور را احیا کند: پیشنهاداتی که می گفت "برای اعتماد سازی باید زندانیان سیاسی آزاد و از آسیب دیدگان دلجویی شود".
و اما بالاخره هاشمی با شرکت نکردن خود در 12 مرداد 88 ، روز تنفیذ ریاست جمهوری حاضر نگردید تا یکی از مصداقهای مردود شوندگان در کلام امام خامنه ای که فرمودند: "عده ای از نخبگان کشور در امتحانات اخیر مردود شدند" بشود.
این چند پارگراف تنها خلاصه ای بود از نقش یک دسته از افرادی که می توان آنها را عوامل سبب ساز فتنه 88 دانست، ان شاء الله اگر فرصت باقی ماند در مطالب  بعدی سعی خواهیم کرد که ابعاد دیگر فتنه را برای شما خوانندگان عزیز باز کنیم.


نوشته شده توسط هادی آقایی، منبع نشریه ایران 1404بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی بابل


دختر بابا محکوم شد یا خلاص!!!


در سایت 598 بود که خواندم حکم فائزه هاشمی صادر شده است و بر اساس این حکم فائزه خانم بابا به شش ماه حبس و 5سال محرومیت از فعالیت های سیاسی ، فرهنگی و مطبوعاتی محکوم شد.

با شنیدن این خبر پیش خودم یکدفعه به یاد حرفهای یکی از دوستانم افتادم که داشت برایم در باره ی لزوم و چگونگی تناسب جرم و مجازات حرف می زد. او می گفت باید هر چیزی را نسبت به جرمش مجازات کرد مثلا مجازات یک نفر که خونه ی همسایه اش یک تخم مرغ کش رفته دیگر اعدام نیست و همینطور دیگر نمی آیند حکم کسی که چند نفر را کشته را مثلا دو ماه زندان ببرند بلکه سعی می کنند هر کسی رو براساس جرمی که مرتکب شده مجازات کنند. با این تحلیل منصفانه ی دوستم این سوال در ذهنم شکل گرفت که واقعا مجازات روشنفکر ترین زن (شبهای!!!) دنیا تنها 6 ماه حبس بود؟ از تاخیر 2 ساله در برپایی دادگاه و بررسی جرایم فائزه بابا که بگذریم!!

آیا به راستی حکم

مصاحبه‌ای توهین آمیزعلیه نظام با سایت ضد انقلاب روز آنلاین

سخنان توهین آمیز فائزه هاشمی در همایش دوم خرداد 88

سخنان تحریک آمیز فائزه هاشمی مقابل صدا و سیما 26 خرداد

اغتشاش 30 خرداد با لیدری فائزه و خانواده!

حضور فائزه هاشمی و تجمع 16 آذر دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات

غائله روز عاشورا و باز هم حضور فائزه و حضور در اغتشاش اسفند 89

این  بود؟؟!!، پس تعجب می کنم  مهدی ، پسر بابا چرا هنوز بر نگشته؟ حالا می اومد یکی دو ماه براش می بریدن و او هم حتما مسئول خرید و نماینده ی زندانیانی که دانشگاه آزاد درس خوندن  در خارج زندان می شد!! و بعدا به آغوش گرم و خاکی خانواده برمی گشت

ضمنا اگر دست قوه ی قضایه بود فکر کنم می گفت حکم مگس آرپی جی و حکم فیلی که به آدم حمله می کنه مگس کش هست!!


9دی،حماسه ، فتنه ، خواص

همانطوری که همه ی عزیزان می دونید دیروز سالگرد حماسه ی 9 دی 88 بود. 9 دی ای که به اعتقاد بنده برای مردم دیگر گفتن ندارد چرا که خود این مردم بودند که این رویداد تاریخی را بوجود آورده و مشت محکمی بر یاوه گویان داخلی !!!! زدند.(البته یاوه گویان خارجی که ارزش مشت زدن ندارند همون که هر چند یک بار یک مزخرفی می گویند و خودشان را ضایع می کنند از سر شان هم زیاد)، اما در عوض هر چی که دلتون بخواد باید برای یک سری خواص جامعه هی تکرار شود تا این آویزه ی گوششان بشود تا دیگر حریم خود شون و همینطور خط قرمز های نظام را درک کنند تا از این به بعد ، از این نوع غلط ها سرشان نزند. اما حیف، حیف که این موضوع درست در این روز برعکس اتفاق افتاد و یکسری از اون خواصهای که بهتره بهشون بگیم غواص (هر موقع اوضاع را خیط می بینند و منافع شان را در خطر، زیرا آبی می رند) اومدند و برای مردم سخنرانی می کنند و حماسه دی ماه 88 را تبیین!!!! می کنند. بگذریم، این مطالب دیگه کهنه شده، دیگه  خودمون هم ضایع شدیم که اونقدر گفتیم بابا یکی در مورد نقش هاشمی و فرزندانش هم حرف بزنه، یک نفر هم بگه باهنر که الان مدعی شده و میگه ما به آقا مشاوره می دیم تو فتنه 88چی کار کرد، یکی هم بره دنبال پرونده فائزه بابا که میاد تو روز آنلاین و مسئولان نظم را اراذل اوباش می خواند، هنوز چرا بیرون و حتی میاد تو همایش بیداری اسلامی تشخیص مصلحت و چرت پرت بلغور می کنه،حالا بگذریم از اتهام ساندیس خوری و ساندویچ خوری که به مردم نسبت دادند.

ول کنیم این حرفها رو، ما که رومون کم شد از بس که این حرفها رو گفتیم اما ای ول به روی بعضی ها.

از همه ی اینها گذشته هر چند که دیر شده ما روز 9 دی رو به همه مردم تهنیت می گویم.

مسافر مشهد

        یا      

کل عمرش هنوز مشهد نرفته بود، فرصت خوبی برایش پیش آمد که مشهد برود خبر رسید که عملیات شده، بین دو راهی سفر و عملیات، رفت عملیات و در همان عملیات به شهادت رسید. چند ماهی دنبالش گشتیم پیدایش نکردیم به یکباره خبر دادند که مشهد یک جنازه سوخته پیدا شده بیایین شناسایش کنید رفتیم ودیدیم که شعبان هست اما بدون دست. و چون درون تانک بود کل بدنش سوخت و شناسایی نشد و به همراه شهدای مشهد اشتباها به مشهد انتقال یافت و جنازه اش در حرم امام رضا متبرک شد. سرانجام بعد از چند مدتی جستجو جنازه اش را آوردیم محل و دفنش کردیم و بعد از مدتی خبر رسید که دستش پیدا شده است و دستش را هم به جنازه اش ملحق کردیم.

ایشان در وصیت نامه اش به هنگام رفتن عملیات این چند بیت شعر را نوشت.

آمده ام شاه خراسان پناهم بده           

خط امانی ز گناهم بده 

.

.

.

(به نقل از برادر شهید شعبان فلاح(روستای آستانسر جویبار))