روایت 23 سال تنهایی علی!




هر وقت به تاریخ  انقلاب اسلامی ایران فکر می کنم خوف و رجا یی در ذهنم شروع به نقش بستن می کند که نقاط سیاه و روشنش تصوراتم را از آینده ای نزدیک! انقلاب اسلامی  به مخاطره ی عجیبی می اندازد. خوفی که نشات گرفته از تجربه ی تلخ 1400 ساله اسلام است و رجایی که تنها نقطه ی وصلش ولایت مطلقه ی فقیه است.

خودمانی تر بگویم، می ترسم از تاویل ماهیت انقلاب.! و این ترس هم دست من نیست، گمانم نشانه های تلنگر های تاریخی باشند.!!!!

امشب رحلت امام است! یعنی همان سالگرد رحلت امام، خدا نکند که در عالم واقع، سالگرد رحلت انقلاب هم باشد.!!! امشب باید گریه کرد نه برای امام عزیز، بلکه برای راه پر خطر امام.

خواهشا بخاطر این حرفم از من ایراد نگیرید، گفتم ، دست خودم نیست که این فکرها به ذهنهایم خطور می کند، نمی دانم چه شده است که هر وقت دارم به گذشته ی تاریخ انقلابمان فکر می کنم ذهنم نا خودا آگاه روجوع می کند به تاریخ بعد از رحلت پیامبر! تاریخی که علی آنجا خانه نشین شد و فرصت طلبان اطراف پیامبر از نبود حضرت بهره جستند و با تاویل های غلط و منفعت جویانه ی خود از اسلام در مقابل جریان اسلام ناب محمدی که علم دارش علی(ع) بود ، ایستادند.

شاید بپرسید چرا با سوء ظن از انقلاب برداشت می کنم؟

 شما جای من بودید چگونه ذهنتان را با تاریخ توجیه می کردید؟

23 سال از رحلت امام می گذرد و انگار  صدایش که می گوید "تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشید ه باشند..." هنوز تازه و دست نخورده است!

23 سال است که ما ها هدف "ما برای احقاق فقرا در جامعه ی بشری تا آخرین قطره ی خون دفاع خواهیم کرد." را تبدیل به هدف ؛ ما برای دستیابی به مراکز قدرت و ثروت جریانی و حذبی خود حاضریم دست هر مسلمان مدافع حق و حقیت را ببریم و هر انگ و تهمتی به او وارد آوریم. کردیم!!!!

23 است که شعار " مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست " را در ذهنهایمان بر عکس تصور کردیم و حتی حاظر نشدیم برای احقاق کمترین حقی از رفاه خودمان بگذریم.

23 سال است که عده ای از ما فریاد " من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد" را به خاطر ترس مان به سکوت تبدیل کرده ایم.

23 سال است که این هشدار "مسئولین ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست.انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت_ارواحنا فداه_است...مسایل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند ،منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد" در مخیله ی عده ای از مسئولان رفاه زده ی ما جایی ندارد.

23  است که مسئولانمان سفارش " پشتیبان ولایت فقیه باشید" را موقعی عمل کردند که این گفتار کمترین تعارض با منافعشان داشت.

از اینرو بر من ایرادی نگیرید که بگویم 23 سال است که دوباره علی تنها شده است و بجای خانه نشینی اینبار حرف هایش کنج نشین اتاق های اداری و مسئولیتی شده است و تنها لغلغه ی زبان مسئولانمان گشته است.

چگونه این عمار 23 ساله علی را نشنیده می گیرید.

پس به من حق بدهید که این خوف را نسبت به انقلاب عزیزی که قرار بود احیا گر تمدن اسلامی و ادامه دهنده ی راه همان اسلام ناب محمدی باشد را داشته باشم ، چرا که این تجربه ی گزش تاریخی اسلام اموی و عباسی باعث شد که دیگر ما از هر ریسمان سیاه وسفید، بیم گزش مار خوش خار و خط داشته باشیم.

اسلامی که بدون ولایت علی از ناب بودنش ساقط می شود و تا جایی پیش می رود که پهلوی دختر پیامبر را می شکند و فرق ولی خدا را در محراب عبودیت می شکافد و حتی فقیه او هم از انحراف جان سالم در نمی برد و دستور قتل خون خدا را با اسم اسلام می دهد و در ابتدای دستور محاربه با اسلام ناب نام خدا را می آورد، من را هراسان از آن کرده که نکند این بلای 1400 سال پیش دوباره تکرار گردد و آینده ی تاریخ را منتظر یک خمینی و سید علی دیگر نگاه دارد.

اما با همه ی وجود دلمان از یک رجا آرامش می گیرد. رجایی که هر چند یکی است ولی کافیست تا انقلاب ناب اسلامی دچار تاویل های منحط زمان نشود و مثل علی (ع) نگذارد اسلام ناب فراموش گردد.

یعنی می شود رویشهای انقلاب به واسطه ی نور ولایت حضرت (عج) و سکانداری نائب بر حقش امام العضمی خامنه ای از گذرگاه های خطرناک انحراف به سلامت عبور کنند و دیگر آنقدر عمار برای ولایت پیدا شود که ما دیگر مجبور نباشیم هاشمی ها و لاریجانی ها و ... را دوست داشته باشیم؟!!!!

امام و انقلاب اسلامی، به مناسبت فرا رسیدن 14 خرداد

مقدمه:


  • مسئولین ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست.انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت_ارواحنا فداه_است...مسایل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسئولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند ،منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره ی هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.(صحیفه نور،ج1،ص 108)

 ؟!

  • امروز ما مواجه با همه ی قدرت ها هستیم و انها در خارج و داخل دارند طرح ریزی می کنند برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند و این یک تکلیف الهی است برای همه مه اهم تکلیف هائی است که خدا دارد،یعنی حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر(عج)باشد،اهمیتش بیشتر است،برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می کند برای اسلام.همه ی انبیا از صدر عالم تا حالا که آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.پیامبر اکرم(ص)آن همه مشقات را کشید و اهل بیت معظم او ان همه زحمات را متحمل و متکفل شدند و جانبازی ها را کردند، همه برای حفظ اسلام است.(صحیفه نور،ج19،ص275) 

  • من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون خواهی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد...ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش های مبارزه  علیه نظام های کفر و شرک آشنا می سازد.(صحیفه نور،ج20،ص238)

 

  • از جانب من و همه ی ملت ایران به همه مسلمانان اطمینان بدهید که جمهوری اسلامی ایران پشتیبان شما و حامی مبارزات و برنامه های اسلامی شماست و در هر سنگری علیه متجاوزان در کنار شما ایستاده است...ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور انقلاب راستین و بیان احکام محمدی(ص) است،به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا را را برای ظهور منجی مصلح کل و امامت مطلق حق، امام زمان_ارواحنا فداه_هموار می کنیم.(صحیفه نور،ج20،ص132)

؟!

خرمشهر آزاد شد ولی هنوز عده ای در بند!


متن زیر گزیده ای است از یادداشت‌ها و دست نوشته های شهید بهروز مرادی از خاطرات فتح خرمشهر و ...

23فروردین1361‌
امروز به‌ دیدار خانواده‌ شهید کلانتر رفتیم‌. کلانتر هم‌ مثل‌ خیلی‌ از بچه‌های‌ دیگر خرمشهر، از خانواده‌ پایین‌ شهری‌ بود. مادرش‌ به‌ ما گفت‌: «او آرزو داشت‌ در فتح‌ خرمشهر شرکت‌ کند.» می‌گفت: « ذوق‌ داشت‌؛ دوست‌ داشت‌ برود جبهه‌.» می‌گفت‌: «چرا بگذارم‌ وطن‌مان‌ را عراقی‌ها بگیرند.» کلانتر با این‌ که‌ چشمهایش‌ ناراحت‌ بود و برگه‌ مرخصی‌ او را هم‌ صادر کرده‌ بودند، اما به‌ جبهه‌ رفت‌ و پشت‌ فرمان‌، ترکش‌ خمپاره‌ به‌ او اصابت‌ کرد. برادر ضیاءالدین‌ از قول‌ او می‌گفت‌: «نمی‌توانم‌ تحمل‌ کنم‌ که‌ بچه‌های‌ ما دارند شهید می‌شوند، آن‌ وقت‌ در تهران‌ و روز روشن‌ یک‌ عدّه‌ دارند ملت‌ را می‌چاپند.» اما از آن‌ ناراحت‌کننده‌تر حرف‌ خاله‌ ضیاءالدین‌ بود که‌ گفت:«آمده‌اید مبارک‌ باد ضیاء.»
ضیاءالدین‌ به‌ مادرش‌ گفته‌ بود:
«بعد از مرخصی‌ آخر، خرمشهر را می‌گیریم‌.»
نماز ظهر را در مسجد معکون‌ (طیب‌) شوشتر خواندیم‌. داشتند تابوت‌ می‌ساختند؛ تابوتها را به‌ هم‌ نشان‌ دادیم‌. تابوتها برای‌ شهدای‌ جبهه‌ جنگ‌ بود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (١) الَّذِی جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ (٢) یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ (٣) کَلا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (٤) وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ (٥) نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (٦) الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئِدَةِ (٧) إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (٨) فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (٩)
از شوشتر حرکت‌ کردیم‌ و ساعت‌ 30/7 غروب‌، به‌ سپاه‌ خرمشهر رسیدیم‌.
24 فروردین‌ 1361
دیروز که‌ از راه‌ اهواز به‌ آبادان‌ می‌آمدیم‌. تعدادی‌ تانک‌ و خدمه‌های‌ آنها در حال‌ حرکت‌ به‌ طرف‌ آبادان‌ بودند. نیروهای‌ جدیدی‌ هم‌ از دارخوین‌ به‌ طرف‌ آبادان‌ در بیابانها پیاده‌ شده‌ بودند. در ایستگاه‌ 12 هم‌ چند واحد ارتش‌ دیده‌ می‌شد که‌ به‌ تازگی‌ به‌ منطقه‌ آمده‌ بودند. امروز هم‌ دو اتوبوس‌ نیرو که‌ در جریان‌ فتح‌المبین‌ (حمله‌ شوش‌ و دزفول‌) شرکت‌ داشتند وارد سپاه‌ خرمشهر شدند. همه‌ چیز گواهی‌ بر یک‌ حمله‌ می‌ دهد. بیشترین‌ صحبت‌ بچه‌ها در مورد حمله‌ خرمشهر است‌.
چند تابلو که‌ برای‌ فتح‌ خرمشهر باید آماده‌ شود، رنگ‌ زده‌ شد. طرح‌ حمله‌ تکمیل‌ است‌؛ تیپ‌ خرمشهر که‌ در حمله‌ شرکت‌ می‌کند به‌ نام‌ «بدر» است‌. «عبدالله‌ نورانی‌» یک‌ تابلو خواست‌ و گفت‌: «روی‌ آن‌ بنویس‌: قرارگاه‌ تیپ‌ 22 بدر خرمشهر.» قول‌ دادم‌ فردا این‌ کار را انجام‌ بدهم‌. بچه‌ها از لحاظ‌ روحی‌ در سطح‌ بالایی‌ قرار دارند. بعد از نماز ظهر، آقای‌ «گنابادی‌» وزیر مسکن‌ و شهرسازی‌ صحبت‌ کردند.
6 اردیبهشت‌ 61
خوشا به‌ حال‌ کسی‌ که‌ بعد از حمله‌ خرمشهر زنده‌ می‌ماند و امام‌ را زیارت‌ می‌کند.
در این‌ چند شب‌ بچه‌ها در منطقه‌ دارخوین‌ از آب‌ عبور کرده‌اند و به‌ شناسایی‌ دشمن‌ پرداخته‌اند؛ خبر آورده‌اند که‌ دشمن‌ اطراف‌ دارخوین‌ نیرو ندارد؛ فقط‌ تعدادی‌ گشتی‌ دارد و احتمال‌ نفوذ تا پادگان‌ دژ خیلی‌ آسان‌ است‌. همچنین‌ گروهی‌ که‌ دیشب‌ را تا صبح‌ در منطقه‌ دشمن‌ به‌ شناسائی‌ مشغول‌ بودند خبر آورده‌اند که‌ مانعی‌ برای‌ نفوذ به‌ جاده‌ خرمشهر ــ اهواز وجود ندارد. فقط‌ عراقی‌ها از اطراف‌ پادگان‌ دژ را دارند مین‌گذاری‌ می‌کنند.
7 اردیبهشت‌ 1361
چیزی‌ ننوشتم‌.
8 اردیبهشت‌ 1361
امشب‌ شب‌ حمله‌ است‌.
9 اردیبهشت‌ 1361
گویی‌ در این‌ انقلاب‌ تنها مانده‌ایم‌. کسی‌ نیست‌ که‌ بفهمد ما چه‌ می‌گوییم‌؛ دوستانمان‌ یکی‌ یکی‌ می‌روند ــ و دیگران‌ هم‌ در انتظار... می‌روند و می‌رویم‌، تا شاید آیندگان‌ را راهگشا باشیم‌. به‌ هر کجا که‌ می‌رویم‌ غریب‌ هستیم‌. همه‌ با ما بیگانه‌ شده‌اند. و ما خود نیز، از خود بی‌خودان‌ را می‌مانیم‌. آنها از این‌ که‌ ما به‌ راه‌ جنگ‌ کشیده‌ شده‌ایم‌، برایمان‌ دل‌ می‌سوزانند. گویی‌ ما به‌ منجلاب‌ فسادی‌ افتاده‌ایم‌ که‌ برای‌ نجات‌، نیاز به‌ منجیانی‌ آنچنانی‌ داریم !
راضیه‌؛ باید مرا ببخشی‌ که‌ برای‌ تو دردنامه‌ می‌نویسم‌. از ابراز همه‌ آنچه‌ که‌ در سینه‌ام‌ انباشته‌ است‌ خود را ناتوان‌ می‌بینم‌. اما خوشحال‌ هستم‌ که‌ لااقل‌ کسی‌ هست‌ که‌ برای‌ او حرفهایم‌ را بگویم‌.
ما هر چه‌ در زندگی‌ داشتیم‌ به‌ امان‌ خدا رها کردیم‌؛ دنیا را گذاشتیم‌ برای‌ اهلش‌؛ برای‌ آنها که‌ دوست‌ دارند مثل‌ حیوان‌ باشند، بدون‌ این‌ که‌ تعهدی‌ در قبال‌ دیگران‌ احساس‌ بکنند. همیشه‌ در معرض‌ مهاجمان‌ مغرض‌ واقع‌ هستیم‌ که‌، چرا رفته‌اید آنجا آشیانه‌ کرده‌اید. گویی‌ مِلک‌ خدا، ملک‌ آنها است‌، و برای‌ ورود به‌ آن‌ اجازه‌ از حضرات‌ باید داشت‌.
درد من‌ این‌ است‌ که‌ بعد از این‌ همه‌ مدت‌ باید به‌ بعضی‌ها فهماند که‌ این‌ کشور در حال‌ جنگ‌ است‌؛ و بدتر از آن‌ باید گفت‌ که‌ انقلابی‌ شده‌... و حالا در زمانی‌ واقع‌ شده‌ایم‌ که‌ جوانهای‌ از خود گذشته‌اش‌ هر لحظه‌ در خون‌ خود می‌غلتند تا از کیان‌ اسلامی‌ خویش‌ دفاع‌ کنند.
اکبر شهید شد، و او را توی‌ کوچه‌های‌ خلوت‌ و خاموش‌ آبادان‌ تا قبرستانی‌ که‌ شما آنرا دیده‌ بودید، حمل‌ کردند؛ و برای‌ وداع‌ با او بجز اندک‌ رزمندگان‌ همدوشش‌، چند تا زن‌ پیر و جوان‌ بودند که‌ یکی‌ مادر او و دیگری‌ همسر جوان‌ و داغ‌ دیده‌اش‌ بود. امروز هم‌ علی‌ را منجمد و یخ‌زده‌ به‌ قم‌ آوردند و در ردیف‌ دیگر شهدا کاشتند، و پریروز هم‌ داخل‌ خرابه‌های‌ شهر، یک‌ جمجمه‌ انسان‌ پیدا شد که‌ گویا از قربانیان‌ روزهای‌ اول‌ جنگ‌ باشد؛ در حالی‌ که‌ هیچ‌ استخوانی‌ از اعضای‌ دیگر او وجود نداشت‌. همه‌ این‌ سختیها را می‌شود تحمل‌ کرد. اما درد اینجاست‌ که‌ چرا هنوز که‌ هنوز است‌ همه‌ سرگرم‌ مسائلی‌ جزئی‌ هستیم‌. هر کس‌ دیگری‌ را آماج‌ تهمت‌ و افترا قرار می‌دهد و خود را مبرّی‌ و مطهّر می‌داند.
گویی‌ قلبها همه‌ قیراندود شده‌، و چشمها را پرده‌ای‌ سیاه‌ فراگرفته‌، زبانها سرخ‌ و زهرآگین‌ است‌ و قدمها همه‌ سست‌ و لرزان‌، چون‌ اراده‌هایشان‌ در تلاقی‌ با سختیها.
حرص‌ می‌زنند. چون‌ موش‌، هر کس‌ به‌ سوراخ‌ خودش‌ خزیده‌، شکمها انباشته‌ از مالی‌ است‌ که‌ در حلالی‌ آن‌ شک‌ باید کرد حرفها همه‌ دو پهلوست‌. صداقت‌ کلام‌ و شیوایی‌ بیان‌، گویی‌ به‌ گور سپرده‌ شده‌، بازار قسمهای‌ دروغ‌ به‌ اوج‌ رسیده‌ و انصاف‌ و مروت‌ و مردانگی‌ به‌ پایان‌.

توی‌ ترازوی‌ کاسب‌ محل‌، یک‌ طرفش‌ جنس‌ مشتری‌ است‌ و طرف‌ دیگرش‌ سنگ‌ پدر سوختگی‌. اگر حرف‌ هم‌ بزنی‌ گستاخ‌ است‌ و بی‌حیا، تو را با توپ‌ و تشر میخکوب‌ می‌کند.
انقلاب‌ به‌ مانعی‌ بزرگ‌ (هواهای‌ درونی‌) رسیده‌ و برای‌ عبور از آن‌ خیلی‌ها در گل‌ گیر کرده‌اند؛ و بلندپروازان‌ و دوراندیشان‌، به‌ سرعت‌ نور عبور کرده‌اند. گویی‌ مانعی‌ در بین‌ نبوده‌ و اکنون‌ در معراج‌، به‌ صف‌ سرخ‌ جامگان‌ پیوسته‌اند و حریصان‌ و دنیاطلبان‌ چنان‌ درجا زده‌اند که‌ بوی‌ تعفن‌، محیطشان‌ را پوشانده‌. امروز خداوند نعمت‌ خودش‌ را شامل‌ حال‌ ما بندگان‌ نموده‌ و با اعطای‌ این‌ نعمت‌ بزرگ‌، همگی‌ در معرض‌ یک‌ آزمایش‌ الهی‌ قرار گرفته‌ایم‌.
جنگ‌ به‌ پیش‌ می‌رود و نق‌زنهای‌ حرفه‌ای‌ درجا می‌زنند. جنگ‌ به‌ پیش‌ می‌رود و راحت‌طلبان‌ عافیت‌جو خودشان‌ را به‌ صندلی‌ حب‌ و جاه‌ طناب‌ پیچ‌ کرده‌اند؛ و در عزای‌ از دست‌ رفتن‌ آزادیهای‌ دمکراتیک‌ سینه‌ می‌زنند. جنگ‌ به‌ پیش‌ می‌رود و کاروان‌ سلحشوران‌ حماسه‌افرین‌، با گامهای‌ محکم‌، کرم های‌ ریشه‌خوار را زیر پا له‌ می‌کنند و دلهای‌ ضعیف‌ را درون‌ سینه‌ها به‌ لرزه‌ وامی‌دارند. جنگ‌ به‌ پیش‌ می‌رود و مدعیان‌ دروغین‌ خلق‌، در پس‌ شعارهای‌ رنگ‌ و وارنگ‌، استفراغِ اربابانِ خود را نشخوار می‌کنند.
کرکس ها و لاشخورها در انتظارند تا روزی‌ بر این‌ انقلاب‌ فرود آیند و هر کدام‌ تکه‌ای‌ را به‌ یغما ببرند و این‌ ما هستیم‌ که‌ با مبارزه‌ خود آرزوهای‌ آنها را بگور خواهیم‌ فرستاد؛ و انشاءالله‌ همه‌ این‌ سختی‌ها، سپری‌ خواهد شد. و خدا کند که‌ همه‌ از این‌ آزمایش‌ بزرگِ الهی‌، سربلند و پیروز بدر آییم‌؛ و به‌ جای‌ پرداختن‌ به‌ منافع‌ خود، به‌ منافع‌ انقلاب‌ بپردازیم‌.

اشاره : قابل توجه دغدغه مندان سیاست زده

بجای‌ دعوت‌ به‌ رخوت‌ و سستی‌، دعوت‌ به‌ استقامت‌ و پایداری‌ کنیم‌ و به‌ جای‌ رندی‌ و تهمت‌ و افترا، دروغ‌ و تقلب‌ و خودخواهی‌، فداکاری‌ و مردانگی‌ و انصاف‌ و مروت‌ و مبارزه‌ پیشه‌ کنیم‌ تا به‌ یاری‌ خدا نصرت‌ و پیروزی‌ حاصل‌ شود. خداوند عمر نوح‌ به‌ امام‌ عزیز عنایت‌ فرماید.

منبع : مجله سوره