كربلايمان را چگونه رقم مي زنيم؟

بسياري از مسائل در اطرافمان وجود دارد كه ما هنوز فاصله زيادي با حقيقت آن داريم. اشتباه نكنيد! من از مسائلي نمي گويم كه از آن اطلاع نداريم و يا اصلا درباره ي آن نشنيده ايم بلكه از مسائلي حرف مي زنم كه بسياري از ماها حتي مدعي هستيم كه به آن اعتقاد داريم و در هرجايي كه سر صحبت باز مي شود از آن دم مي زنيم به طوري كه انگار كارشناس آن مسئله هستيم ولي در حقيقت اكثريت ماها (ما مسلمانان را مي گويم) وقتي با آن در صحنه ي عمل مواجه مي شويم آنقدر سطحي با همان مسئله برخورد مي كنيم كه بعضي اوقات بايد در ادعاي مسلمان بودنمان شك كنيم و طوري وانمود مي كنيم كه فقط پوسته ي دين را گرفته و آن را لقلقه ي زبانمان قرار داده ايم ولي از حقيقت و اصل آن غافل مانده ايم يا اگر هم غافل نباشيم هيچ جايي در عمل براي آن قرار نمي دهيم.
قبل از ورود به موضوع، من يك سوالي داشتم، خب جهاد يكي از تكاليف الهي يا حتي موهبت الهي است كه بسيار در قرآن و رواياتمان از آن صحبت شده است و حتي روي آن تاكيد هم شده است، سوالم اينجاست كه چگونه قرآن به مسئله اي اهميت مي دهد كه فقط در مقطع خاصي به آن پرداخته مي شود و در ديگر زمان ها كاربرد ندارد؟ (اين همان چيزي است كه اكثر مردم ما بر اين باورند كه جهاد فقط در زمان جنگ و لشكر كشي معني مي دهد و ديگر هيچ) پس اگر اين طور باشد، اگر جنگ با اين مفهوم جا افتاده باشد، اگر تا آخر تاريخ جنگ رخ ندهد، جهاد هم كاربرد ندارد؟ به نظرتان آيا اين نوع فكر كردن و محصور كردن جهادي كه قرآن به آن بسيار تاكيد مي كند ،در یک زمان خاص، خود محدوديتي براي قرآن بوجود نمي آورد؟ چگونه ما معتقديم كه قرآن به اصولي تاكيد مي كند كه مختص دوره ي خاصي نیست، بلكه براي تمام زمان هاست اما از آن طرف با اين تحليل كه جهاد و نتيجه ي آن يعني شهادت، مختص زمان خاصي هست، خود در كلام خداوند تناقض ايجاد مي كنيم؟
پس بهتر نیست اينطور فكر كنیم كه اين جهاد تكليفي است از طرف خداوند كه محدود به دوره ي خاص مثل جنگ جغرافیایی نمي شود بلكه در تمام زمانها كاربرد دارد و از آن طرف هم عميق تر از اين، با نوع جهاد برخورد كنيم و جهاد را فقط اسلحه گرفتن و قرار گرفتن جلوي دشمن بيروني نبينيم. درست هست كه اين نوع جهاد و نتيجه آن يعني گذاشتن از جسم (شهادت) بسيار با ارزش است ولي نبايد جهاد را در همين جا خلاصه كنيم.
بگذاريم با روايتي منسوب به امام صادق (ع) كه همه ي ماها با آن آشنا هستيم و خيلي هم بين ما مصطلح است مطلبمان را پي بگيريم و آن «كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا» است. راستي شما تا حالا چگونه اين روايت را تحليل مي كرديد؟ بهتر نيست كه اينگونه به آن بنگريم كه عاشورا نماد قرار گرفتن حق عليه باطل است و زمين آن يعني كربلا نماد مكاني است كه اين تقابل در آنجا رخ داده است؟ پس با این معیار، هر زماني كه حق و باطل در هر جاي روبروي هم قرار گرفته اند، آن روز می شود عاشورا و آن زمين هم كربلا. و هنگامي یا ندادن اقدامي رخ مي دهد آن زمان عاشورا مي شود و آن مكان كربلا و نقش ما اينجا اين مي شود كه ما بایستی مثل امامان حسين جهاد كنيم و طرف حق را بگيريم هر چند كه در آن طرف باطل، نيروي بيشتري مثل صحنه ي كربلا وجود داشته باشد و احتمال با اين تفاسير آيا روا نيست اينگونه ببینیم كه وقتي جواني در ميدان گناه (نگاه به نامحرم و...) محاصره مي شود و نفس اماره اش او را دعوت به گناه می کند ولی نفس لوامه اش در مقابلش می ایستد، صحنه ي كربلا در درون برایش اتفاق مي افتد؟ چرا که در اینجا هم جنگ بین حق و باطل است. پس در این زمان و مکان راه درست چيست؟ بعد از تجربه ی عاشورا، مسلم است! بايستي جهاد كند و در آن عاشورای درون طرف حسين وجود را بگيرد و هيچگاه نگويد كه همه در آن طرف هستند و من هم بايد مثل آنها باشم و خود را به اين راحتي در سپاه كفر قرار دهد و از شهادت با عزت به سمت زندگي با ذلت بگريزد. و يا جوانی در ميان بي حجابان قرار مي گيرد براي اينكه مضحكه ديگران نشود و حفظ آبرويي كه به نظرم با ذلت است، به بدحجابي روي آورد به نظرتان پيوستن به لشكر دشمن حسين نيست؟ آيا واقعا به نظرت اين حجابي كه تو را در سپاه حسين قرار مي دهد شيرين تر نيست؟ حتي به اين قيمت باشد كه در اين راه مثل امامت كه شهيد شد تو در سطحي پائين تر شهيد آبرويت شوي. مگر همان حسینی که مدعی اش هستی چقدر یار داشت؟ آیا او به خاطر قلیل یارانش از صحنه ی مبارزه گریخت و شعار... هم رنگ جماعت سرداد؟یا ایستاد و از آرمانها و اعتقاداتش دفاع کرد و در این راه تمام موجودیت اش را فدا کرد. پس بايد به دين عميق نگاه كرد و آن را در زندگي به كار بست و در صحنه ي عمل زندگي كه هزاران بار برايمان فرصت جهاد بوجود مي آيد بايد به تكليفمان ( يعني جهاد به سوي حق) عمل كنيم و اگر در اين راه پيروز شديم كه چه بهتر ولي اگر كشته شديم به شهادتی نائل خواهيم شد که فردا ما را در زمره ی حسینیان قرار می دهند حالا بخواهد آن شهادت، شهيد شدن آبرويت باشد، يا مالت و يا حتي شهادت جانت. وحواسمان باشد كه اين سوال را هميشه در ذهنمان داشته باشيم كه هر روز چند بار صحنه ي كربلا برايمان به وجود مي آيد و ما در كدام طرف قرار مي گيريم طرف حسين يا عمربن سعد. پس ای دوستان بايد مواظب آن باشيم كه:
حسين وجودمان هيچگاه سرش بالاي نيزه ها نرود
ما می گوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست؛ و تا میارزه هست، ما هستیم مابر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم ما تصمیم داریم پرچم لا اله الاالله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم