ابتدا بهتر است برای پیگیری مسئله، تکلیف خودمان را با مفهوم حقیقی فرهنگ صاف کنیم.

با تو جه به تعاریف گسترده از فرهنگ، به نظر می رسد ساده ترین تلقی از معنی فرهنگ همان باور و عقیده ی است که یک شخص در مورد یک مقوله ای دارد که این باور و عقیده، رفتار و منش آن شخص را در آن زمینه شکل می دهد. بنابر همین تعریف ساده می توانیم بگوییم که تلقی آن فرهنگی که در بین کارکنان فرهنگی ما هست با آن چیزی که در حقیقت از فرهنگ باید استخراج شود متفاوت است و یک فرهنگ صیحیح برای شکل گیری و بالفعل شدن نیاز به طی یک مسیر پر پیچ و خم می باشد که قطعا یک پروسه ی زمانبر می باشد. برای درک بهتر، با یک مثال مسئله را پی میگیرم و آن اینکه: اگر بخواهیم برای یک مجموعه ای فرهنگ تلاوت قرآن را جا بیاندازیم می شود دوتا کار را برای آن متصور شد.

اول اینکه بیایم مثلا بعد از هر نمازی برنامه بزاریم که یک صفحه از قرآن را تلاوت کنیم و یا نه بیایم یک برنامه ریزی کنیم و برای آن مجموعه از چند جهت بخواهیم مزایای انس با قرآن را بفهمانیم که این خود لازمه اش این است که بیاییم اول مخاطب شناسی کنیم بعد آنها را دسته بندی کنیم و....

با این وجود به راحتی می توانیم تفاوت میان این دو دست از کار را حس کنیم که برنامه ریزان دسته اول اگر هم هزار جلسه بگذارند، چون با این کار روی چرایی این مسئله و یا به عبارت بهتر روی اعتقاد و باور آن مجموعه کار نکردند هیچ تضمینی را نمی بینند که فرد به محض اینکه خارج از این فضا شد به سمت این رفتار سوق پیدا کند. پس ساده است که این را بگوییم که این کار را کار فرهنگی نمی گویندبلکه بهتر آن است بگوییم یک نوع سرگرمی فرهنگی است، درست بر عکس دسته دوم.(البته ذکر این نکته لازم است که من دسته اول از کار را مطلقا نفی نمی کنم بلکه اعتقادم براین است نمی توانیم آن را به عنوان کار فرهنگی جا زد.)

این همان مشکل 30 ساله انقلاب است که ما به نام کار فرهنگی هیچ نتیجه سودمندی را برای انقلاب به بار نمی آوریم.

این قضیه متاسفانه کاملا در فرهنگ سازی حجاب ما هم مصداق دارد. جایی که هر وقت خواستیم در طول انقلاب حجاب را در زنان جامعه خود فرهنگ سازی کنیم، تنها تحمیل سازی!! کردیم و خواستیم تنها فضای موقتی از حجاب را ایجاد کنیم که این کار باعث شد درست عکس نتیجه مطلوب حاصل شود نتیجه ای که دیگر خودتون بهتر می دانید....

آیا اجباری کردن فرهنگ حجاب در مدرسه و در کنار آن عدم برنامه داشتن در حوزه های مختلف برای همانهای که بهشان گفتیم حواست را جمع کن!! یک برخود پاردوکسیکال نیست؟؟؟

بی رودر بایستی بگویم ! نمی دانم به چه پشتوانه ی گفتیم سر زنان جامعه روسری باشد اما هیچ گاه برای روسری سرکن هایمان نگفتیم چرا!!! نگفتن ما سرمان بخورد. بعضی جاها اصلا از یک طرفی زیراب حجاب را با عناوین مختلفی زدیم(تلویزیون سینما دانشگاه و...) و از یک طرف دیگر با عنوان فرهنگ سازی حجاب!!! زیراب پولهای بیت المال را.

کمی تفکر لازم است. آیا این کار ما اشتباه نبود؟

خیلی ساده اندیشانه است که من را مخالف برخورد با بی حجابی بدانید، و یا اینکه مرا متهم کنید که معتقدم ما نبایستی در یک جامعه اسلامی حجاب را لازم بدانید. خیر من مخالف اجرای قوانین اجتماعی اسلام نیستم بلکه مشکل من در چگونگی کار در کنار آن و نحوه ی فضاسازی محتوایی آن است که بی اختیار ما را هیچ کاره کرده است در زمینه این فرهنگ پایه ای دین کاملمان. شاید اون طرفی ها بهتر از ماها حجاب را فهمیده باشتند و برایش برنامه ریخته باشند!

ان شاءالله در پستهای بعدی کامل تر و اختصاصی تر به سیر کار فرهنگی در مورد حجاب در کشورمون و در مقابل مقابله های که در این زمینه شده است، خواهیم پرداخت.

ومن الله توفیق