کم کم داریم نزدیک میشیم به ایام پیروزی انقلاب اسلامی! البته عذز می خام، با اجازتون می خام در تعبیر گذشته لفظ پیروزی رو بذارم کنار و جایش شروع را بنشانم!!!(ایام شروع انقلاب اسلامی)

*******

مدتی پیش با یک فعال فرهنگی داشتم صحبت می کردم در مورد وضع فرهنگی و اجتماعی صحبت به میان اومد، در این مورد که واقعا مشکل کار از کجاست که خیلی از چیزها درست نمی شه؟ چرا عده ای که توی همین انقلاب اسلامی بزرگ شدند و پرورش یافتند و یا حداقل بیشتر عمر شان  را در فضای انقلاب گذراندند بعضی وقتها قالب تهی می کنن؟ چرا در این جامعه که ادعای حاکمیت اسلام را به یدک می کشد، مومن شدن یک انسان آنقدر دشوار هست و چرا...

یا دآوری ۱:

اصلا چرا دور بریم؟ از خودمان چرا نگوییم؟! خیلی از ما ها که فوج فوج ادعای اصلاح وضع جامعه و کشور را می کنیم و هر وقت ضعفی از یک جایی مشهود می شه با تمام وجود رگهای گردنمان می زند بیرون که آقا این کار درست نیست ! نباید اینطور می شد! بایستی فلان مسئول فلان جوری عمل می کرد!! ولی همین خودمان! وقتی وارد یک مجموعه ای میشیم انگار که مغزمان را ملخ زده! انگار اون ادعا ها موقعی بود که خودمان نبودیم.

واقعا چرا این اتفاق می افتد؟

یک دفعه یه  مصداق در مورد اتفاق  بود   که در زمان دانشجویی ام افتاد و الان هم در جریانهست به ذهنم رسید! برایش زدم.

نمی دانم چه قدر از وضعیت فرهنگی در نظام سلامت با اطلاع هستید!

یک قضیه مربوط می شد به گروهی از خانم های  هم رشته ای ام(کارشناس اتاق عمل) که می خواستند یک احکام واضح شرعی را در اتاق عمل (اونهم فقط برای خودشان ) پیاده کنن و انهم این بود که قبل از رفتن به سر عمل نمی خواستن آستینهایشان را برای شستن جلوی اینهمه نامحرم به اندازه ی ۱۶ سانتیمتر بالا تر از آرنج بالابزنند و بنابراین شروع کردن به اعتراض در مورد وضع موجود. این موضوع وضع بدی را بوجود آورد ، از فشار از طرف بقیه پرسنل گرفته تا تمسخر جراحان و همکلاسی های دیگه، به هر حال ااونها هر جوری بود و با استفاده از نهاد رهبری در دانشگاه و معاونت فرهنگی موفق به تهیه یک مکان جدا برای دست شستن شان شده بودند، اما جالب در اون قضیه این بود که اون اتفاق باعث شد که ما بفهمیم اصلا در مورد جلوگیری از اختلاط افراد ناهمگن در خیلی از جاها و حتی سر عمل های جراحی هم اصلا قانون وجود دارد!!! قانونی که انگار مدتهاست وضع شده بود و ظاهرا برای کاهش عذاب وجدان بعضی مسئولین تنها ابلاغ شده بود!

شاید جالب باشه این اتفاق فقط در مورد دوران دانشجویی اون چندنفر ادامه داشت و بعد از فارغ و تحصیلی اون مکان فعلا پا در هواست و کسی هم از اون(مثل قدیمها) استفاده نمی کنه..

اون قضیه برام خیلی جالب بود که چرا این اتفاق در جامعه ما اتفاق می افتاد و  اینهمه آدم بی تفاوت از کنارش میگذرشتن؟

البته حیفم می آد که نگم این تازه یک مثال کوچیک و قابل گفتن در نظام بهداشتیست و گرنه وضع خیلی خراب تر از اونهاست که خیلی ها فکرشون را می کنند!!!

البته با گفتن این قضیه قصد ندارم مشکلات فرهنگی سیستم بهداشتی رو بگم چرا که این وضع ناهمخون با اعتقادات ما وضعی است که اتفاقا در تمامی سیستم های جامعه ی ما جاریه!

شما بیایید سیستم بانکی ما رو ببینید کیه که میتونه بگه بانکهای ما اسلامیه؟ کی می تونه از سیستم آموزشی و دانشگاهی ما دفاع کنه؟

همه ی این مطالب رو وقتی تنهایی با خودم تکرار می کنم تازه می فهمم که چرا در جامعه ما اختلاس می کنند؟ تازه می فهمم که چرا فریاد ان تنصرالله قرآن به گوش امثال من فرو نمیره ؟ تازه می فهمم که چرا خیلی ها مثل سیب زمینی کال هستند؟ چرا برای صندلی ریاست روی کول هم می پرند؟

مگه میشه آدم پول آلوده  بخورد و حرف حق توگوشش فرو بره؟

مگه میشه مادری توی این سیستم فساد انگیز بهداشتی و دانشگاهیی باشه و خودش را غرق و مغلوب این سیستم بکنه او دخترش رو بتونه یه طوری تربیت کنه که عفاف از وجودش موج بزنه؟

مگه میشه پدری نون از یک بانکی به خونه بیاره که ربا رو از نزول خوران برجسته هم بالاتر نرخ نزولی میدهند و از بچه اش انتظار مومن شدن داره؟

چطور از تلویزیون و سیستم آموزشی که بنتن و مرد عنکبوتی برای بچه ها الگو می سازند انتظار پرورش فرزند مومن را داشت؟

اینها یک پارادوکسیه که تا برطرف نشه کار فرهنگی که خوبه امام زمان هم بیاد سرش بالای دار میره؟

اینجاست که باید از سیستم های پارادوکسیکال فاصله گرفت و به فکر ساخت سیستم اسلامی شد ک

ه در گرو سبک زندگی اسلامیه

******

بنابراین گذاشتن اسم پیروزی انقلاب اسلامی خیلی زوده و باید تا زمان ساخت این جامعه هنوز از خودمان هزینه بدیم و گرنه غرق در سیستم غلط فعلی میشیم و درنهایت خسرالاخره در انتظار ماست،

راستش را بخواهیم تا رسیدن به جامعه موعود دنیا به اون معنایی که مصطلح هست خبری نیست یا باید کشته ی دین باشی و یا کشته ی دنیا!