کم کم به پایان دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نزدیک می شویم. رئیس جمهوری با منش متفاوت، رئیس جمهوری که آرمانهای سوم تیرش، انقلاب را از عقلانیت چندین ساله ی تکنوکراتی و توسعه ی سیاسی در آورد و دوباره جان تازه ای به روح بلند آرمانهای انقلاب بخشید.

راستش در این چند بند قصد بررسی ضعف و قوت دولت 9 و 10 را ندارم، بلکه قصد دارم تقریر کوچکی از فضای هشت ساله ی بدست آمده برای عده ای که خود را دلسوز انقلاب می نامیدند، بزنم.

1. وقتی امیر المومنین بعد از 20 سال به حکومت رسید، جامعه ی را تحویل گرفت که زبیر آن جامعه که در شورای شش نفره رای خودش را به علی می دهد، مقابل او وا می ایستد و علی (ع) برای پذیرش چنین جامعه ای که 20 سال از تربیت اصیل پیامبر دور شده بودند با اصرار زیاد و با اتمام حجت برای همراهی، از همه ی مردم وارد می شود،

به نظر حقیر آنچه که امیر المومنین برای حضور قاطع در اداره ی حکومت کم داشت، نیرو های عملیاتی تراز اولی بود که متاسفانه بعد از 20 سال از زمان پیامبر از تعداد آنها، به زوال گرویده بودند.البته منظورم از نیروهای عملیاتی تراز اول، تنها نیروهای منتقد خلفای سابق و موافق حضرت امیر نیست بلکه نیرو هایی است که بتوانند بموقع آنچه که اصول اصیل اسلامی بود را تبدیل به سخت افزاری می کردند که قابلیت اجرایی در حکومت داشت.

شما می بینید که حضرت امیر از این لحاظ آنقدر در تنگنا بود که حتی یارانش، بدیهات را هم رعایت نمی کردند تا چه برسد به این که بتوانند برای ایشان سیستم سازی کنند. برای مثال می توانم قضیه صفین را مثال بزنم که چگونه برخوردی پیش آمد!! شاید این اصلی ترین دلیلی باشد که حضرت ابتدا نمی خواست وارد شود و تنها با اتمام حجت وارد شد و همینطور که این همه جنگ های داخلی در مسیر راه حضرت پیش آمد و حضرت تنها توانست 4 سال حکومت کند!!!

2. بعضی ها قبل از انقلاب می گفتند که اگر بتوانیم یک روز تلویزیون را در اختیار بگیریم چه کارهای در راه معرفی اسلام می توانیم بکنیم ولی می بینید که بعد از 30 و اندی سال هنوز این تلویزیون، خود یکی از چالشهای عمده در بین مذهبی هاست!!!!

3. قبل از 3 تیر 84 خیلی ها از افرادی که خود را نگران آرمانهای انقلاب می دانستند، آرزوی روزی را می کردند که بتوانند مناصب اجرایی را در دست بگیرند...

همه ی ما ها دیدیم که سر انجام این دولت آرمانی به زعم همان نگرانان به کجا ختم شد!! همانها شدند اصلی ترین منتقد دولتی که هنوز در دست آنها بود و به نوعی بعد از چند سال به همان پست منتقدی خود که در دوران قبل 3 تیر بود برگشتند!!

به قول بزرگی یک عده از این بچه ها که خود را نیروهای انقلاب می دانند کم کم دارند تبدیل به اپوزیسیون دائم انقلاب می شوند!!!!

راستی چرا این گونه رقم خورد؟؟

واقعیت این است که همیشه انتقاد کردن و از پشت گود نشستن و گفتن این که لنگش کن، خیلی راحت تر و کم درد سر تر از خود امور را بدست گرفتن هست!!!!

نبودن نیروهای عملیاتی برای بدست گرفتن بسیاری از امور سب شد، این جریان بعد از مدتی به چه کنم و چه کنم بیافتد و داد وا اسلاما سر بدهد چرا که موقعی خودش را در راس مسائلی می دید که روزی از اداره ی همین امور انتقاد داشت، ولی متاسفانه انتقادی که راه حل عملی برای رفع نواقص نداشت!!!!(مسائلی مانند فرهنگ، هنر، مدیریت سالم و...)

به دور از نقاط ضعف و قوت آقای احمدی نژاد این 8 سال خیلی فراتر از آنچه که در اذهان خیلی ها فعلا جاریست به آرمانهای بین المللی و داخلی انقلاب اسلا می نزدیک بود ولیکن متاسفانه این امتحان سختی بود که خیلی ها هم مردد و هم مردود شدند....

پا نوشت: ان شاء الله این 8 سال درس خوبی باشد تا این که خیلی ها به خودشان بیایند و اساسی بیندیشند...

والعاقبۀ للمتقین